جدول جو
جدول جو

معنی حسن نسق - جستجوی لغت در جدول جو

حسن نسق(حُ نِ نَ سَ)
در اصطلاح علم بلاغت، آوردن کلمات را بدنبال یکدیگر بطور زیبا و رسا میباشد. و مثال آن را ’و قیل یا ارض ابلعی مائک و یا سماء اقلعی...’ (قرآن 44/11) آورده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون از اتقان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ شَ سَ)
ابن حسین بن سام، ملقب به علاءالدین. اولین فرمانروا از آل شنسب در غوره (545 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ نی یَ)
خوش نیتی. پاک نیت بودن. مقابل سؤنیت
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ نَ ظَ)
خوش نیتی. خوش بینی. مقابل سؤنیت. رجوع به ترکیبات حسن شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ نَ سَ وی)
ابن سفیان بن عامر شیبانی مکنی به ابوالعباس. محدث خراسان (213-303 هجری قمری). بود. او راست: ’الاربعین فی الحدیث’ و ’المسند فی الحدیث’. (هدیه العارفین ج 1 ص 269) (تذکره الحفاظ ج 2 ص 245) (تاریخ الخلفای سیوطی 256) (اعلام زرکلی چ 1 227)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ مَ طِ)
خوش بیانی. رجوع به ترکیبات حسن شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ مَ)
دهی است از دهستان کسایر بخش حومه شهرستان بجنورد، 24هزارگزی جنوب باختری بجنورد. کوهستانی، معتدل. سکنۀ آن شش تن، شیعۀ فارسی زبان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ بَ سَ)
بسیار نیک. حسن به معنی نیک است و بسن مؤکد و تابع اوست. لفظبسن علیحده معنی ندارد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَسْ سی)
مکنی به ابوهاشم. نهمین تن از ائمۀ رسی در سعدا از 426 تا 430 هجری قمری فرمانروایی کرد
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ خُ)
خوش خلقی:
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی ترا
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد در 25هزارگزی باختر بجنورد و 7هزارگزی جنوب شوسۀ بجنوردبه مراوه تپه. کوهستانی و سردسیر است. 438 تن سکنۀ شیعۀ ترک و فارس زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن مس
تصویر حسن مس
نرم پرماسی
فرهنگ لغت هوشیار